- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
اما... دوستان عزیز، با تواضع تمام بگویم ادبیات که از چشم و جان خواننده به نظر دلنشین و زندگی بخش میآید، در جاری شدنش از جان و دست نویسنده،بسی که جانفرسا و هلاکتبار است. دست کم در تجربه شخصی میتوانم بگویم آنچه مرا از پای در میآورد، ناممکن بودن نوشتن است. وقتی به ناچار شروع میکنم به نوشتن، چنان است که گویی به دوزخی وارد میشوم، شاید به امید آنکه بهشت ورای برآورم. اما غالبا درون دهلیزهای آن در میمانم و چون سرانجام از آن دهلیزها میگذرم با صرف سالهای عمر، از پس چندی که برمیگردم وبه حاصل کارم مینگرم.حقیقت اینست که غالبا احساسی ناخوشایند دارم. پس گاهی به صرافت میافتم که دورش بریزم یا که بسوزانمش. اما عمری که در پای آن ریختهام چه میشود؟ بنابراین با بیرحمی به جراحی و تراشیدن و ساییدن همانچه میپردازم که در لحظات نوشتن شوقی جانسوز به آن همه داشتهام. و این جرح و تعدیل بیشتر نابودم میکند. نمونهاش همینکاری که در دست دارم که در مسیر تراش و سایشها از بیش از هفتنام گذر کرد تا سرانجام در سلوک قرار بیافت .
کتاب سلوک، رمانی نوشته ی محمود دولت آبادی است که اولین بار در سال 2003 منتشر شد. این رمان، اثری متفاوت نسبت به سایر داستان های شناخته شده ی دولت آبادی است و مهارت کم نظیر این نویسنده ی بزرگ در داستان نویسی را به خوبی نشان می دهد. سلوک، داستانی وهم آلود با روایاتی موازی است که زمان و مکان را به بازی می گیرد و با رمز و رازهای جذابش، مخاطبین را به وجد می آورد. دولت آبادی در این کتاب با یک عاشق همراه می شود و فراز و نشیب های گرفتاری در عشق و تبدیل این احساس آتشین به نقطه ی مقابلش، یعنی نفرت را به تصویر می کشد. این نویسنده ی برجسته از احساساتی می گوید که کمتر فرصت بروز پیدا می کنند و از عشقی سخن به میان می آورد که گرد و غبار زمان، جلای سابقش را به خاطره ای دور تبدیل کرده است.