- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
هاروکی موراکامی( -۱۹۴۹)، نویسنده ژاپنی است. مجموعه داستان «درخت بید کور و دختر خفته » سفری است به دنیاهایی بیشمار. از سرگردانی در هزارتوی پر پیچ و خم یک بیدکور تا برخورد با بیگانهترین بیگانه جهان. واگویههای قلبی ناآرام در خطوط بیپایان زمان و تولدها و مرگها، رسیدنها و جداییها همانطور که موراکامی در مقدمه خود ذکر میکند، در نگاشتن داستانهای کوتاه تبحر بیشتری داشته و استقبال خوانندگان از این داستانها نیز گواهی بر این مدعاست. این مجموعه شامل ۲۴ داستان است که هر چند دستمایههایی مشترک دارند، اما موراکامی توانسته در هر داستان خواننده را به افقی دیگرگون رهنمون شود. در یکی از داستانهای این مجموعه داستان کوتاه به نام سال اسپاگتی میخوانیم: «سال ۱۹۷۱، سال اسپاگتی بود. من در سال ۱۹۷۱ اسپاگتی میپختم تا زنده بمانم و زنده بودم تا اسپاگتی بپزم. بخاری که از قابلمهی آلومینیومی بلند میشد، باعث غرور و لذت من بود و سس گوجه فرنگی که در تابه قلقل میکرد، تنها امید بزرگ من در زندگی. آن سال به یک فروشگاه مخصوص لوازم آشپزی رفته بودم و تایمر آشپزخانه و یک قابلمهی بزرگ خریده بودم. قابلمه آنقدر بزرگ بود که میشد یک سگ ژرمن شِپِرد (نژاد سگ گَله) را در آن غوطهور ساخت. سپس به تمام سوپرمارکتهایی که همه نوع مواد خوراکی خارجی داشتند رفتم و مجموعهای از ادویههای عجیب و غریب را خریداری کردم. از کتابفروشی یک کتاب آشپزی شامل دستور پخت انواع پاستا خریدم و کیلو کیلو گوجهفرنگی با خود به خانه میبردم. هر نوع اسپاگتیای که دستم به آن میرسید را میخریدم و هر نوع سسی را که برای بشر شناخته شده بود، در تابه طبخ میکردم. تکههای ریز سیر، پیاز و روغن زیتون در هوا میچرخیدند و میرقصیدند و ابری هماهنگ و موزون را شکل میدادند که در هر گوشه و کنار آپارتمان کوچکم نفوذ میکرد، به زمین و سقف، دیوارها، لباسهایم، کتابهایم، صفحات گرامافون، راکتهای تنیس و دستهی نامههای قدیمیام. شاید این همان رایحهی خوشبویی بود که میشد آن را در آبگذرهای باستانی رُم استشمام کرد.»