- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
این کتاب را میتوان اثری تألیفی و ترجمهای دانست؛ زیرا بورخس نوشتههایش دربارۀ فرشتگان را به طور پراکنده و در آثار دیگرش منتشر کرده بود. اخوت این نوشتهها را در کنار هم جمع کرده و با ویرایش، مجموعهای را به نام «کتاب فرشتگان» شکل داده است.
این کتاب را میتوان اثری تألیفی و ترجمهای دانست؛ زیرا بورخس نوشتههایش دربارۀ فرشتگان را به طور پراکنده و در آثار دیگرش منتشر کرده بود. اخوت این نوشتهها را در کنار هم جمع کرده و با ویرایش، مجموعهای را به نام «کتاب فرشتگان» شکل داده است.
پروندۀ آشنایی خورخه لوئیس بورخس با ملائک و نوشتن دربارۀ آنها در سال 1926 با انتشار مقالۀ سرگذشت فرشتهها رسماً گشوده و در سال 1976 با چاپ کتاب گلچین ادبیات تخیلی بسته شد.
بورخس افزون بر آنکه به متألهینی مانند سودنبرگ، رالف والدو امرسون و ویلیام بلیک ارادت بسیار داشت، به موجودات خیالی، شخصیتهای ارسطوهای، هیولاها و فرشتگان عشق بسیار داشت. به طور مشخص و ویژه به موجودات ترکیبی. هیولا و فرشته هرچند ظاهراً نسبتی با هم ندارند؛ اما وجه اشتراکشان ترکیبیبودن آنهاست.
در زبان فارسی اطلاق هیولا برای فرشته شاید غریب بنماید؛ اما مطابق تعریف بورخس که هیولا را موجودی ترکیبی میدانست، پس میتوان گفت فرشته، هیولایی است متشکل از بدن آدمی با بالهای پرنده. بورخس پس از نوشتن مقالۀ سرگذشت فرشتهها به دنبال آشنایی بیشتر دربارۀ آنها رفت، تعدادی را شناسایی کرد، مطالبی را در وصف آنها نوشت و اینها را در قالب جزوۀ لاغری در پانزده صفحه پیوست کتاب حیوانشناسی تخیلی کرد. هر چند بورخس هیولا را نه موجودی شریر با رفتاری وحشیانه بلکه فقط مخلوقی ترکیبی و لاجرم غیرطبیعی دانست؛ اما ظاهراً فرشتههای بورخس این سخنان را قبول نداشتند و نمیتوانستند با هیولاهای کتاب حیوانشناسی تخیلی کنار بیایند و عرصه را به خالقشان چنان تنگ کردند که سرانجام بورخس تصمیم گرفت فرشتهها را به جای دیگری منتقل کند. فرشتههای بورخس هر کدام به دیاری پر کشیدند. مقالۀ سرگذشت فرشتهها در کتاب مجموعه مقالههای بورخس برای خودش راهی برای خودش پیدا کرد و فرشتهها و شیاطین سودنبرگ و همچنین چند فرشتۀ دیگر به کتاب موجودات خیالی پناه بردند. بعضی هم جزء دیگر مقالات بورخس یا مجموعه مقالههایش شدند. برخیها هم اسمشان را عوض کردند و با هویت دیگری به زندگی ادامه دادند؛ مثلاً یووارکی که اسم سابقش دختر ـ پرنده بود.
نویسنده در این کتاب میگوید: من با مقالۀ سرگذشت فرشتهها با ملائک ادبی ـ اسطورهای بورخس آشنا شدم، موجوداتی بیشتر زادۀ خیال او؛ زیرا همۀ این مخلوقات با "اصل خود" تفاوتهایی دارند. هیچ شخصیت داستانی عیناً مطابق با "واقعیت" نیست. به همین دلیل کتاب حاضر را میتوانیم نوعی فرهنگ اساطیرشناسی (فرشتگان) هم بدانیم.
در هر بخش از این کتاب که نام فرشتۀ خاصی آمده، پانوشتهایی هم بدان افزوده شده که دیدگاههایی ایرانی و اسلامی را دربارۀ آن فرشتگان ارائه میدهد. مخاطب در این کتاب با دیدگاههای شخصی بورخس دربارۀ فرشتگان و همچنین رویکردهای اساطیری نسبت به این موضوع آشنا میشود.
در بخشی از توضیح احمد اخوت آمده است: «هرچند برایم عجیب بود (و هنوز هم تا حدودی هست) که چرا بورخس فرشتههایش را پراکنده نوشته و نوشتن کتاب فرشتگان را متوقف کرد، اما تصمیم گرفتم این کتاب را احیا کنم، بخصوص حالا که دیگر نویسندهاش از این جهان، به قول خودش به دنیای سایهها رفته».