- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
می گویم: «آیا کارم اشتباه بود که شما را به این دنیا احضار کردم؟ همسرم می گوید شما مانع به سوگ نشستن مردم می شوید، یعنی این حالت شما مانع پذیرش واقعیت می شود؛ واقعیتی که در آن خود واقعیتان مرده است.» پرزیدنت ته ریشش را با دست می مالد. نگاهش را به پایین می دوزد و می گوید: «کار از کار گذشته.» عجیب است، قبلا در برنامه شصت دقیقه به این جمله اشاره کرده بود؛ همان جایی که بابت قانونی کردن وجود زنبورهای رباتی برای استفاده شهری، ابراز تاسف کرد. می پرسم: «آیا می دانید من شما را ساخته ام؟» می گوید: «ما همه آزاد به دنیا می آییم و کسی نمی تواند دیگری را معامله کند یا بسازد.» «ولی شما به دنیا نیامده اید؛ من الگوریتمی بر اساس عملکرد هسته لینوکس نوشته ام. شما یک موتور تحقیقی متن باز هستید که با بوت تبادل دوطرفه و مترجم ویدئویی یکی شده اید. این برنامه وب و آرشیو عکس ها و ویدئوها و اطلاعات فردی را زیر و رو می کند؛ یعنی هرچیزی که اکنون می گویید، قبلا گفته اید.» برای نخستین بار پرزیدنت ساکت می شود. می پرسم: «|آیا می دانید که زنده نیستید و مرده اید؟» پرزیدنت بی هیچ تردیدی می گوید: «پایان زندگی، نوع دیگری از آزادی است.»
کتاب جورج اورول یکی از دوستان من بود، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی آدام جانسون است که نخستین بار در سال 2009 وارد بازار نشر شد. جانسون در این اثر که اولین کتابش بعد از رمان «پسر سرپرست یتیم خانه» به حساب می آید، همچنان به شخصیت هایی می پردازد که صدایشان کمتر به گوش دیگران می رسد و چیزی را ارائه می کند که همه ی ما از داستان ها توقع داریم: راهی جدید برای نگاه به دنیایمان. در داستان های جذاب این کتاب، از عشق و فقدان، بلایای طبیعی، تأثیرات تکنولوژی و چگونگی تأثیر سیاست بر زندگی افراد سخن به میان می آید. در یکی از داستان ها، مردی که سابقا رئیس زندانی در آلمان شرقی بوده، به شدت گذشته اش را انکار می کند حتی اگر قطعاتی از این گذشته، به در خانه اش فرستاده شوند؛ در داستانی دیگر، برنامه نویسی به تصویر کشیده می شود که همسرش، بیماری نادری دارد و فقط به شکلی بسیار عجیب کمی آرام می شود؛ و در داستانی دیگر، مردی جوان در لوییزیانای طوفان زده به دنبال مادر فرزندش می گردد.