- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
به خودم گفتم که من نیز اندک بهرهای از جنون دارم، که عقل حکم نمیکند شیفتهی چنین زنی شوم، زنی یکسره مجنون، زنی که زندگی مشترک من با او شبیه زندگی مردی چلاق با زنی افلیج خواهد شد، که این رابطه فقط ممکن است لنگلنگان و تاتیتاتیکنان در جهات غریب پیش برود. اما دیگر روی سرسره بودم، پاگذاشته به درون مه، بیآنکه حتی خودم فهمیده باشم، بیهشدار، بیخبر
در انتظار بوجانگلز» یک داستان عجیب و غریب است. سرگرم کننده و خنده دار است. و در واقع صریح، شیرین و دوست داشتنی ، چیزی متفاوت و واقعا در برخی جاها بسیار ناراحت کننده است. با این حال ، این یک داستان پر از عشق است. عشق بی قید و شرط این شخصیت ها به یکدیگر قلب این داستان است. پسر جوانی ، که هرگز نام او را نمی دانیم ، به زندگی پرمشقت خود با مادر و پدرش می پردازد ، مردی که هر روز هنگام نوشیدن با نینا سیمون با آواز آقای بوژانگلس می رقصند و همسرش را با نام دیگری صدا می کند. روایت او متناسب با بخشهایی از مجله پدرش است. این یک زندگی جذاب از بسیاری جهات است ، اما یک روش بی پروا برای پرورش یک کودک. چیز زیبایی در این داستان وجود دارد و جای تعجب نیست که چندین جایزه ادبی فرانسه را از آن خود کرده است.
اولیویه بوردو در سال 1980 در اقیانوس اطلس به دنیا آمد. به لطف نبود تلویزیون روشن در خانه ، او می توانست زیاد بخواند و خیلی رویا پردازی کند. همین امر نقطه عطفی در زندگی او بود که باعث شد بتواند آثاری با کیفیت خلق نماید. اولیویه بوردو، نویسندهی جوان فرانسوی، دو سال از عمرش را وقف نوشتن رمانی پانصد صفحهای کرد، رمانی بسیار غمانگیز و یأسآلود. اما این رمان ناشری نیافت. با این همه، او از پا ننشست و ظرف هفت هفته در انتظار بوجانگلز را نوشت. کتاب با استقبال گستردهی خوانندگان مواجه شد و جوایز متعددی را از آن خود کرد.