- توضیحات
- نظرات کاربران
«آندروماک»، یکی از نمایشنامههای کمتر شناختهشده اما عمیقا تأثیرگذار اوریپید، تراژدینویس بزرگ یونان باستان، روایتی تلخ و تکاندهنده از رنجهای پس از جنگ است. این اثر که احتمالا در میانهی قرن پنجم پیش از میلاد نوشته شده، بخشی از سرنوشت شخصیتهای اسطورهای جنگ تروا را به تصویر میکشد، با تمرکز بر آندروماک، بیوهی هکتور و بردهی نئوپتولموس، پسر آشیل. نمایش با روایت رنجهای بیپایان آندروماک آغاز میشود؛ زنی اصیل و نجیب از تبار تروا که پس از کشتهشدن شوهرش و سقوط سرزمینش، به اسارت یونانیان درآمده و به همخوابهی پسر دشمن بدل شده است. در مرکز تراژدی، تقابل بین او و هرمیونه، همسر رسمی نئوپتولموس قرار دارد. هرمیونه، زن جوان و پرشکوه اسپارتی، از حضور آندروماک در خانهی شوهرش در رنج است و خشم و حسادتاش را به تهدیدی مرگبار تبدیل میکند. در این میان، دخالت پدر هرمیونه، منلائوس، به پیچیدگی ماجرا میافزاید. منلائوس با سیاستورزیای آغشته به بیرحمی، در پی حذف آندروماک و فرزندش است. این تصمیم به مثابه نمادی از قساوت پیروزمندان در جنگ، نقشی محوری در تقابل اخلاقی نمایش دارد. در نهایت، مداخلهی پیریس، پدربزرگ نئوپتولموس، و سپس خبر مرگ فجیع نئوپتولموس در معبد دلفی (بهدست اورستس)، بر تراژدی رنگی دیگر میزند.
«آندروماک» فراتر از یک درام خانوادگی، تصویری سیاسی و اخلاقی از پیامدهای جنگ، شکنندگی انسانها در برابر سرنوشت، و تضاد میان قدرت و معصومیت است. اوریپید در این نمایش، همانطور که در دیگر آثارش چون «مدهآ» یا «هکابه»، بهجای قهرمانان پرشکوه، به سرنوشت زنان شکستخورده و رنجدیده میپردازد. او با ترسیم چهرهای انسانی از آندروماک، پرسشهایی درباره عدالت، همدلی، و کرامت انسانی در بستر خشونت جنگی پیش میکشد. زبان نمایش، چنانکه در ترجمهها نیز مشهود است، ساده اما نافذ است؛ پر از تضادهای روانی، گفتوگوهای تیز، و مونولوگهایی پرشور که از دل رنجهای زنانه میآیند. آندروماک با نجابتی خیرهکننده، ستمهایش را تحمل میکند و در سکوت خود، مخاطب را به قضاوتی اخلاقی فرامیخواند.
در نهایت، «آندروماک» نمایشیست از تباهی و ظلم، اما در دل خود، فریادی خفیف از مقاومت، پایداری، و زیبایی انسانی را نیز حفظ میکند. اثری که هنوز، پس از قرنها، صدایش در برابر خشونت و بیعدالتی، زنده است.