- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
ابجد خون یک سرسره ی هولناک است تا جنون رمان آدم یک قدمی انفجار، آدم ستوه آمده از تحقیر رمانی که آدمش را با سلاح جادو و جنون به کارزار جهان امروز میفرستد تا راه خود را باز کند و سهمش را بگیرد ابجد خون بعد از دو مجموعه داستان شب مارهای آبی و زمستان شغال اولین رمان فرهاد رفیعی است. او در این رمان بلند مجال داشته تا با گسترش تجربه گریه ای فرمی و زبانی پیشین جهانی خلق کند برساخته از اوهام و تردیدها؛ جهانی با تمام مختصات شرایط زیستی امروز اما پر از طلسم و باطل السحر پر از نداها و عربده هایی که از دل آسمان بر فراز شهر میپیچند و مارهایی که درون دیوار خانه ها میلولند. جهانی که داش آکل را از دل تاریخ و افسانه به رجعت وا میدارد و در فضای شهری معاصر رها میکند نویسنده با این جهان و آدمهای موهوم، به مصاف دنیای واقعی امروز رفته و بیامان به قواعد و مناسباتش تاخته است.
بخشی از متن کتاب
با زغال لیمو هفتاد بار عزیمت سرخه ی نجمایی را با عین تاب حروف و نشانه ها و اتصال ها بر دیوار پشت به قبله هال نوشته بود. اثاث خانه را سرانده بود کنجی تا جا باز کند مندل های هفت گانه ی تودرتو را با ذغال روی موزاییک های هال کشیده بود؛ بزرگترین مستطیل، بیخ دیوارها و توی دل ،آن مستطیل های کوچک و کوچکتر تا کوچکترین که در مرکز بود. مندل وسط جای نشیمن او بود و چراغها در دو گوشه اش قرار میگرفتند. دو چراغ که نباید از روغن حیوانی می سوختند و در آنها روغن کنجد ریخته بود چراغ ها را از فتاح به قیمت خون پدرش خریده بود. چهار کارد فولادی را باید در وسط هر چهار ضلع مندل چهارم در زمین می کوفت. کار شب بود که مغازه دارهای زیر پایش بسته باشند مجبور شد چهار تکه از موزاییک های کف را بشکند تا بتواند کاردها را با چکش بکوبد و به کف هال جاگیر کند.