- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
تت ها
توضیحات
سریار وظیفه ژولا به پدرش، لایوش تُت راه آهنچی سابق و رئیس آتش نشانی روستای کوهستانی ما تراسنت آنا، نامه نوشته که سرگرد وارو قبول کرده، محض تمدد اعصاب و علاج بیخوابی، مهمان آن ها شود. سرگرد با اتوبوسی از راه می رسد و بساط پاچه خواری و عزت تپانی بر پا می شود. لایوش نمی داند جنون سرگرد ته ندارد، نمی داند شاید مجبورشان کند هر شب تا صبح جعبه درست کنند، نمی داند پسر دلبندشان در جبهه ها کشته شده، با این حال...
داستانی به یادماندنی اثر یکی از استادان ادبیات گروتسک در قرن بیستم