- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
دو داستان کوتاه این کتاب، روایتهایی خواندنی و استادانهاند درمورد افراد یک خانوادهی خاص؛ خانوادهای که شاید به نظر دیگران عجیبوغریب برسد ولی با خواندن حکایتشان آرزو میکنیم کاش دازای باز هم از آنها نوشته بود؛ به ویژه که عشق و زیبایی در زندگی آنها، و در کل این کتاب، به روش خود جاری هستند.
اوسامو دازای از مهم ترین نویسندگان ژاپنی است که در سال 1948، در س 38 سالگی و با یک خودکشی سنتی ژاپنی از دنیا رفت. نشر نیماژ از این نویسنده، و با همین مترجم، دو کتاب «خورشید رو به غروب» و «صبح خاکستری» را هم منتشر کرده است.
دربارهی نویسنده:
اوسامو دازای (1909-1948) با نام اصلی «تسوجیما شوجی»، هشتمین فرزند زندهمانده از خانوادهای ثروتمند و زمیندار بود. زندگی تسوجیما در سال 1927 و هنگامی که نویسندهی مورد علاقهاش یعنی «ریونوسکه آکوتاگاوا» خودکشی کرد، به کلی تغییر یافت. وی در نوشتههای اولیهاش بارها از متولد شدن در یک طبقهی اجتماعی بالا ابراز گناه و عذاب وجدان کرده است. حتی در دوران جوانی جذب حزب کمونیست شده بود و البته در آن دوران عضوی در این حزب جرم محسوب میشد.
کمی بعد، او دستیار نویسندهای به اسم «ماسوجی ایبوسه» شد که ارتباطات این نویسنده با سایرین به تسوجیما امکان داد تا نوشتههای خود را چاپ و شهرتی دستوپا کند. چند سال بعد، سالهای پر باری بودند. او دیوانهوار مینوشت و برای اولین بار در یک داستان کوتاه به نام قطار (1933) نام «اوسامو دازای» را برای خود برگزید.
برشهایی از کتاب:
فقط خوشبختی میتواند به خوشبختی امید داشتهباشد، هرچند ضعیف. بنابراین اگر مجبوریم در این دنیا زندگی کنیم حداقل باید به آن باور داشته باشیم.