- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
مردم فقیر
توضیحات
دیشب من خوشبخت بودم، بی نهایت خوشبخت بودم که در وصف نیاید! شما اقلا یک بار در عمرتان خودخواهی را کنار گذاشتید و حرف مرا گوش کردید! دیشب ساعت هشت بیدار شدم. (عزیزم، شما می دانید که من دوست دارم بعد از کار روزانه چرتکی بزنم)، شمعی روشن کردم، کاغذها را جلویم چیدم، قلم را تراشیده و آماده کردم، ولی ناگهان و بی اراده چشمم به بالا افتاد و راستی قلبم به تپش درآمد! پس شما سرانجام فهمیدید که میل من به چه و قلبم در آرزوی چه بود! دیدم که گوشه ی پرده ی پنجره ی شما دقیقا همان طور که گفته بودم تا خورده و به گلدان گل حنا گیر کرده است. در همان حال هم به نظرم رسید که صورت زیبای شما در پشت پنجره ظاهر شد و شما از اتاق خود به سوی من نگاه می کردید و در اندیشه ی من بودید.