در حال بارگذاری ...

مرگ الیویه بکای و داستان های دیگر

دسته بندی: عمومی
ناشر: افق
ناموجود
متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست. می‌توانید از طریق لیست پایین صفحه، از کالاهای مرتبط این کالا دیدن نمایید
مشخصات کالا بیشتر
توضیحات
بیشتر
  • توضیحات
  • مشخصات کالا
  • نظرات کاربران
مرگ الیویه بکای و داستان های دیگر
توضیحات

امیل ادوارد شارل آنتوان زولا (1840- 1902) رمان‌نویس، منتقد ادبی، نمایش‌نامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی بود؛ مهم‌ترین نماینده‌ی مکتب ادبی ناتورالیسم. آثار او تا امروز، در میان پرخوانند‌ه‌ترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان ادبیات‌اند و بارها ترجمه و تحلیل و تفسیر شده‌اند. زولا در سال‌های 1901 و 1902 در اولین و دومین دور برگزاری جایزه‌ی نوبل ادبیات، برای دریافت این جایزه نامزد شد؛ اما هرگز نوبل نگرفت.

داستان اول: مرگ الیویه‌بکای
این داستان کوتاه که پروپیمان‌ترین داستان این مجموعه است، درباره‌ی مردی نزار است که از کودکی حالتی از بی‌حسی و کرختی در خود دارد. بیماری او حالی شبیه مرگ است با این تفاوت که صداها را می‌شنود و رفتار و اقوال را درک می‌کند. همسرش و حتی پزشکش گول می‌خورند که الیویه مرده. مراسم کفن و مقدمات دفن انجام می‌شود. با همان جمله‌ی اول میخکوب می‌شویم: راوی مردی مرده است و خواننده، هولناک‌ترین ترس‌هایش، زنده‌به‌گوری، موبه‌مو پیش چشمش جان می‌گیرد. و این هنر قلم زولاست که برترین نویسنده‌ی فرانسوی‌زبان قرن نوزدهم بود.

داستان دوم: سروان بورْل
قمارباز زن‌باره‌ای در خدمت نظام به درجه‌ی سروانی می‌رسد. او دختر و مادری پیر دارد که تنها امیدشان سروان است. مردی لاقید و اوباش که همه‌ی درآمدش پای خوش‌گذرانی می‌رود. مافوق سروان سرگردی پیر است که دوستی دیرپایی با خانواده‌ی سروان بورْل دارد، هرچه سرگرد دلواپس حال مادر و دختر بورْل است، خودش در عوالم عیش سیر می‌کند. کار سروان به‌جایی می‌رسد که برای خرج عیاشی دست به اختلاس می‌زند. کشش دراماتیک غریبی در پایان این داستان رخ می‌دهد؛ زمانی که سرگرد دختر کوچک بورْل را دست‌در‌دست مادربزرگش می‌بیند.

داستان سوم: چگونه می‌میریم
روایت از رابطه‌ی سرد کنت و کنتسی شروع می‌شود که سال‌ها به‌دوراز عوالم یکدیگر سر به زندگی خود دارند و جز در مراسمی خاص سروسراغی از هم نمی‌گیرند. کنت درگیر بیماری خطرناکی است و به‌زودی خواهد مرد (داستان مرگ است دیگر.) مرگ دل کنتس را به رحم می‌آورد و پیوسته سراغ کنت را می‌گیرد. داستان از ترحم شروع می‌شود، هرچند دورافتادگی کنت و کنتس همان‌طور می‌ماند. کنتس مدام تصور غارت‌شدن دارد و فرزندانی که احتمالا چشم طمع به دارایی پدر دارند.

داستان چهارم: سیل
خانواده‌ای خوشبخت که سعادت از زبان پدربزرگشان روایت می‌شود، از غروب تا طلوع به نگون‌بختانی بدل می‌شوند که سیل و فقط سیل می‌تواند این‌همه سعادت را بروبد و به هوا دهد. سیل می‌آید. سیلی عجیب که همه‌ی خانواده‌ی پیرمرد را به چشم‌بر‌هم‌زدنی به دست مرگ می‌سپارد. مرگ تک‌تک آن‌ها از زبان پیرمرد وحشتناک است؛ می‌گوید که کجا و چطور سیل کس‌وکارش را می‌گیرد و تن بی‌جانشان را هم پس نمی‌فرستد.

داستان پنجم: آنژین
خانه‌ای متروک و شبح‌زده‌. یکی از آدم‌های قصه‌ی خانه را روایت می‌کند. خانه از پس این قصه‌ها فروش نمی‌رود. راوی کنجکاو می‌شود سر از کار خانه دربیاورد و روایت دیگری از خانه می‌شوند. اما روزی ‌از سر گذری اتفاقی می‌بیند خانه ساکنان جدید پیدا کرده و پی‌جوی داستان می‌شود و ساکن خانه روایتی دیگر می‌گوید.


کالاهای مرتبط

خانه
دسته ها
جستجو
0 سبد
پروفایل
بیشتر
دسته بندی ها
کناب عمومی
کودکان
نوجوانان
کالاهای فرهنگی
نوشت افزار