- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
دوبلینی ها (بدرقه جاویدان)
توضیحات
این دفعه امیدی به او نبود. سکته ی مغزی سوم بود. هر شب از جلوی خانه رد شده (زمان تعطیلات بود) و پنجره ی مربعی شکل روشن را بررسی کرده بودم. همان سوسوی همیشگی. اگر مرده بود می فهمیدم، چون می دانستم که دو شمع بالای سر جسد قرار می دهند و من می توانستم انعکاس شمع ها را روی پرده ی تیره، ببینم. او بارها گفته بود: «من زیاد ماندنی نیستم»، و من فکر می کردم حرف هایش بی معنی است. حالا می فهمیدم که درست می گفته است. هر شب که به پنجره خیره می شدم با خودم کلمه ی فلج را زمزمه می کردم.